|
یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, :: 22:46 :: نويسنده : فرناز
آغوش تو گناه نیست.......... من در آغوش تو آرامش یافته ام که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست من در آغوش تو زیبایی را لمس کرده ام که در هیچ گناهی زیبای ملموس نیست پس امانم بده که تا ابد در دل این زیبایی آرامش یابم
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد ؛ ...خبرم کن ... بهت قول نمیدم که میخندونمت .ولی می تونم باهات گریه کنم ...اگه یه روز خواستی در بری ...حتماً خبرم کن ،قول نمیدم که ازت بخوام وایسی .اما می تونم باهات بیام ...اما اگه یه روز سراغم رو گرفتی ...و خبری نشد ...سریع به دیدنم بیا ...احتمالاً بهت احتیاج دارم
من برای سالها مینویسم...سالها بعد که چشمانت عاشق میشوند... افسوس که قصه ی مادر بزرگ راست بود...همیشه یکی بود یکی نبود
نظرات شما عزیزان:
سلام دوست عزیز وبلاگ زیبایی داری لطفا به ماهم سر بزن ونظر بده راستی باتبادل لینک موافقی؟
پاسخ:آره چرا که نه راستی مرسی که اومدی
|